… اساسا در تعبیر وتلقی «ایدئولوژی» دچار یک اشتباه شده ایم و این اشتباه همان است که غالبا در ذهن روشنفکران دنیای سوم- که در عین حال به شدت نیازمند یک ایدئولوژی نو هستند- وجود دارد و آن دست یافتن شتابزده به یک وسیله است که بتواند آن ها را در دست یافتن به اهداف سیاسی، اجتماعی، انقلابی شان به مثابه یک «رساله عملیه» یا یک «آیین نامه راهنمایی» یاری نماید. البته با چنین تلقی ای این سوال ها پاسخش روشن است: یک ایدئولوژی در این صورت عبارت است از دگم هایی که بر اساس وضع و شرایط خاص موجود شکل گرفته است و بنابراین به همان اندازه که عینی، واقعی و سازگار با مسئولیت عملی موجود است در نظام دیگر، زمان دیگر و مرحله دیگر پیر می شود، پوچ می شود و اساسا بی جا و بی معنی. و در آنجا باید در جست و جوی یک ایدئولوژی دیگری متناسب با زمان و مکان بود…. عدم انطباق ایدئولوژی در زمان های مختلف، پیر شدن یک ایدئولوژی ، بی محتوا شدن یک ایدئولوژی و یا ضرورت دست یافتن و یا آفریدن یک ایدئولوژی تازه قابل طرح است. اما اشکال این است که اصولا ایدئولوژی این نیست. بهترین تعریف ایدئولوزی این است که اساسا «ایدئولوژی ادامه غریزه است در انسان». غریزه مجموعه قوانین و کشش هایی است که رفتار موجود زنده را و نیز رشد، تکامل، تولید، بقا نوعی و به طور کلی زندگی او را تامین می کند.
🔵 اسلام شناسی جلد دوم، م.آ ۱۷، دکتر علی شریعتی