مارکسیسم تنها استثمار را در رابطه میان دو طبقه از یک جامعه منحصر میداند، و این است که در تئوری و در عمل تنها به انقلاب طبقه استثمار شده علیه طبقه استثمارگر میاندیشد و طبیعی است که در چنین جبههگیریئی که بر اساس تضاد طبقاتی یک جامعه استوار است، ملیت برایش خرافه جلوه کند و یا آفتی که درگیری طبقاتی را در بطن آن تضعیف میسازد. مارکسیسم در اینجا، برای نفی ملیت به نقش انحرافی فاشیسم جاهلی یا مدرن تکیه میکند که از ملیت- به عنوان وجه مشترک میان همه طبقات و گروههای اجتماعی- پوششی مقدس و فریبنده میسازد تا تضاد طبقاتی و استثمار و فقر و غنای دو قطب متضاد را در درون یک ملت کتمان نماید. اما این یک نقش انحرافی و سوءاستفاده است. استخدام حقیقت برای توجیه باطل همیشه و همه جا بوده و هست ولی این انحراف هرگز حقیقت را باطل نمیسازد. واقعیت این است که ملیت نه تنها حقیقتاً توجیهی برای تضاد طبقاتی نیست بلکه تضاد طبقاتی بزرگترین بیماری ملیت است و عامل تجزیه آن.
منبع:
بازشناسی هویت ایرانی اسلامی، مجموعه آثار ۲۷ ، دکتر علی شریعتی